بایدبدانیم کلیه احکام اسلامی دارای دوفلسفه کلی به شکل توامانند.
اول اینکه این احکام برای سنجش میزان تعبدوبندگی انسان است که مخلوق وعبدخداست وبایدازخالق ومولای خوداطاعت کامل داشته ویاکوشش دراین اطاعت داشته باشد.
امافقط این نیست وفلسفه دیگری نیزوجوددارد!
بله خداوندمتعال درآیه 132سوره(3)آل عمران میفرماید ))واطیعواالله والرسول لعلکم ترحمون))خداوپیغمبرش رااطاعت کنیدکه مشمول رحمت ولطف خداشوید.
نکته اینجاست که این اطاعت ازخداورسولش رحمت اندررحمت است.
یکی ازآن جهت که به موجب این اطاعت رحمت ولطف الهی شامل بنده مطیع حق تعالی درحساب وکتاب آخرت وتاثیرآن دربهشت وجهنم وی میگردد وامارحمت دیگری نیزازاین اطاعت حاصل میشود وآن همان است که ازپی بردن به فلسفه کلی دوم احکام الهی دردین اسلام ومذهب تشیع برمامعلوم میشود.
توضیح اینکه:درمذهب حقه تشیع درمبحثی ازمباحث علم اصول فقه معلوم می گرددکه طبق آموزه های امامان معصوم که بااذن خداآگاه به اسرارالهی انداحکام الهی تابع مصالح ومفاسد واقعی که تکویناوجود داشته است میباشد به این معناکه آنچه درشریعت واجب است همان است که بالحاظ تمام ابعادزندگی ناشناخته به حس وتجربه و...ضروری بوده است وحرام همان چیزی است که برای سعادت دنیوی واخروی انسان دراین نظام احسن ودردنیای مادی پرتزاحم مضراست ومفسده دارد.
دین همان کاتالوگ ویا راهنمای مصرف صحیح ازطرف سازنده برای استفاده راحت وبیشترازساخته خوداوست که بیشترازدیگران می داندچه ساخته وچگونه ساخته وچه چیزی برای ساخته خودسودمنداست وچه چیزمضر.
کوتاه اینکه شخص حکیم کاربی حکمت نمیکند پس خداوند حکیم چون حکیم است دستورواحکامی که بی حکمت وفلسفه باشد صادرنمی کند پس این احکام الهی که شامل فروع دین واخلاقیات است به همراه اعتقادات صحیح نامش دین است بی حکمت وبی فلسفه اصلامحال است که باشد.فلسفه اصلی آن سنجش میزان اطاعت است تاحجتی باشدونیزمعیاری برای رقم خوردن سطح زندگی ابدی اوکه درروضه ای ازروضات بهشت باشدیادر درکه ای ازدرکات جهنم!
حال اگرماآمدیم وآن مصلحت ای راکه خداوندقصدفرموده باعمل به واجبی ازروی اعتقاد به مابرسد را کشف کردیم ویاآن مفسده ای راکه خداخواسته باترک حرامی ازمادورکند راباپیشرفت علم یاهرچیزدیگری دانستیم که چه خوب وگرنه اجمالامیدانیم که آن مصلحت درواجب یامفسده درحرام هست.
نکته:تاریخ علم نشان میدهدکه اکثریافته های بشری غیرقطعی است ویافته جدید رد بریافته قبلی است وگاهی یک نظریه علمی درطول تاریخ بارهااثبات ودوباره رد شده واین روندادامه دارد پس سزاوارنیست مافلسفه قطعی احکام رادریافته های علمی جستجوکنیم اگرچه به نحواحتمال میشودچنین کرد.یعنی بگوییم احتمالافلسفه فلان دستورالهی فلان یافته علمی است واگرآن یافته علمی نادرست بوده می یابیم فلسفه حکم الهی موردنظرآن نبوده است.